این پست هم مجدد راجع به همین استاد مهربونه ست ( رجوع کنید به پست قبل )
جلسه ی یکی مونده به آخر همین کلاس، مثل همیشه ساعت 4:30 شد و نخود نخود هرکه رود خانه ی خود. یه سری پسرا جلو تر از من داشتن می رفتن تو راهرو، من پشتشون بودم، بقیه هم با فاصله از پشت من داشتن می اومدن. همین جوری که تو عالم خودم بودم و داشتم می رفتم یهو دیدم همه داد میزنن: " خانوم پی ی ی ی ی خانوم پی ی ی ی ی ی ی "
آقا چشمتون روز بد نبینه. برگشتم عقب دیدم یه ملتی دنبال من دارن می دوان ( همون می دوند )، وسطشون هم استاد داره با اون کتش می دوه ( همون می دود ). خنده م گرفته بود این صحنه رو دیدم عجیب ... هیچی استاد رسید بهم و پسرایی که تقریبا نزدیک بودن به صورت کاملا تابلو باهم مشغول صحبت شدن یا سقف و نگاه کردن یا فاصله گرفتن که مثلا استاد راحت حرفش و بزنه. من گوشیم دستم بود داشتم باهاش ور می رفتم. هیچی ایشون فرمودند که جلسه ی دیگه یه کپی از جزوه براشون ببرم و بنده هم اطاعت کردم. تو راه برگشت این پسرا مگه ول کردن ؟ باور کنید پسرا از دخترا بیشتر دنبال شایعه و حرف درآوردن هستن. همه تو پله ها می گفتن: " خانوم پی استاد چیکار داشت ؟ شماره ش و به ما هم بدین ". هی با هم پچ پچ می کردن و می خندیدن. دیدم نه انگار تمومی نداره .
بهشون گفتم اینقدر حرف در نیارین، استاد جزوه می خواست و اونا هم کمی شرمنده شدن و دیگه شروع کردن راجع به جزوه ی من بحث کردن که آره اونجا رو حذف کن و اون سوال و پاک کن و از این حرفا...
نتیجه اخلاقی: بعضی وقتا مردا می تونن پر چونه تر و پر حاشیه تر از خانوما باشن !!!
* پی
خب البته اقایون فقط گاهی می تونن پرچونه باشن! ماشالله خانوم ها که همیشه پرچونه هستن!
ببینم شماها احیانا کرمان نیستین؟
نه دوست عزیز
ای بابا، حالا یه فکری کردن.
خدا رو شکر ۱۰۰هزار مرتبه شکر!
عزیزم من الساعه شمارو لینک می کنم!