شناوران در آب

کی، پی و سی هستیم.سه دوست که لقب دانشجو به ما داده اند. در دانشگاهی نرسیده به کویر مشغول علم آموزی هستیم. اینجاهمه چیز درهم است

شناوران در آب

کی، پی و سی هستیم.سه دوست که لقب دانشجو به ما داده اند. در دانشگاهی نرسیده به کویر مشغول علم آموزی هستیم. اینجاهمه چیز درهم است

دهمیش

این مطلب کمی طولانیه و چیزای باحالی قراره توش ذکر شه.

 شنبه ظهر آقامون اومد دل کویر دنبالم که یذره باهم باشیم. اول دم دانشگاه وایساده بودم و منتظر طرف، که یکی از اون اکیپ ترم بالایی ها به اسم آبیه من و دید و هی با ماشین بالا و پایین می رفت و خودنمایی می کرد. دوستم که اومد رفتیم یه دوری زدیم و باز اومدیم دم دانشگاه. این آبیه ما رو دید چشمش گرد شد. رفت دور زد باز برگشت و تابلو عینکش و زد بالا و سرش و آورد جلو دقیق تو ماشین و نگاه کرد که یوقت اشتباه ندیده باشه...

ظهر ریاضی 2 داشتم. می خواستم برم خونه اما به اصرار سی و آقایی تصمیم گرفتم نرم. سی گفت بذار من برم به استاد بگم تصادف کرده نمی تونه بیاد. آقا خلاصه رفت. سر راه پی رو می بینه و جریان و تعریف می کنه. پی هم گفت که سی جان تصادف خیلی ضایع بازیه لااقل چیز دیگه بگو اما گوش نکرد که نکرد. خلاصه گذشت و شب به فی اس ام اس دادم که چه خبر ریاضی ؟

گفت: " آره استاد از شی پرسیده کی کجاست ؟ شی هم گفته که صبح سر کلاس استاتیک بوده. فی که می رسه سر کلاس از اونم می پرسه و فی میگه انگار حالش خوب نبوده. شی هم می خنده و میگه استاد خواسته بپیچونه اما با ما هماهنگ نکرده !!!! "

خیلی بهم برخورد. اصلا به شی چه مربوط که دخالت کنه ؟ من اگه نخوام برم باید به همه بگم علتش چیه ؟

دوشنبه با پی رفتیم پیش استاد و براش گفتم که آره تصادف کرده بودم، بچه ها جوسازی کردن و من و پیش شما خراب کردن و من ظهر تصادف کردم نه صبح. استاد هم گفت: " شما مثل دخترای من هستین، من واقعا نگران شدم چون سی با یه حال بد و هراسان اومد. اول همه استادا خندیدن اما بعد که حالش و دیدن همه باور کردن. منم اینقدر نگران بودم اصلا نتونستم درس بدم. سی گفته تو به خاطر کلاس من اومدی و اینجوری شده، بعدا فهمیدم که استاتیک هم داشتی. اگه می خوای نیای نیا اما چرا دروغ ؟ من جدا اذیت شدم "

آقا خلاصه استاد و رله کردم. بعد پی گفتش که راست میگه بیچاره سی اون روز چون دوییده بود خیلی استرسی بود.

سر کلاس بعدازظهر هم شی رو به خاطر زیرآب زنیش تحویل نگرفتیم و رفتیم یه جا دیگه نشستیم. این عادتشه. دفعه ی اولش نبود که زیرآب می زد.


* کی

نظرات 1 + ارسال نظر
سی سه‌شنبه 17 اسفند 1389 ساعت 01:46 ب.ظ

دوست جونم قابلی نداشت.تو که منو خوب میشناسی من بازیگر خوبیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد